جملات خاطره انگیز از مرد محبوب فوتبال ایران؛ حجازی تسلیم توپخانه مسکو نشد
ناصر حجازی یکی از ماندگارترین نامهای تاریخ فوتبال ایران است. مردی که مرزهای محبوبیتش بسیار فراتر از سکوها و رنگهای باشگاهی بود.
به گزارش سرخ نیوز، دوم خرداد سال 90 یک روز تلخ در تاریخ اجتماعی ایران به حساب می آید. روزی که ناصر حجازی دروازه بان اسطوره ای تیم ملی درگذشت و شاید تازه در آن روز بود که میزان محبوبیت این انسان جذاب تازه مشخص شد.
ناصر حجازی همیشه در اوج اعتماد به نفس و صراحت بیان بود. او خودش را به طور کامل زندگی میکرد و اینها او را تبدیل به کاریزماتیکترین و جذابترین چهره فوتبال ایران کرده بود. مردی که عکسهای بزرگ و پوسترهایش میتوانست به زیبایی یک اتاق منجر شود، حتی اگر نمیدانستید او یکی از بهترین های فوتبال آسیا بوده است. چهرهای جذاب تر از بازیگران سینمای کلاسیک، گری کوپر یا کری گرانت و همپای کسی چون مارچلو ماسترویانی.
فقدان حجازی چیزی بود که از همان روز تشییع جنازه باشکوهش در فوتبال ایران مشخص شد و هنوز بعد از سیزده سال، نام او به همان بلندی شنیده میشود. در سالگرد درگذشت ناصر حجازی، خواندن چند جمله خاطره انگیز از لابهلای گفتوگوهای قدیمیاش، خالی از لطف نیست:
- با چنگیز وثوقی (بازیگر) در دبیرستان رهنما بودیم و بسکتبال بازی میکردیم. چنگیز وثوقی یکی از بهترین بسکتبالیستهای آن دوره به شمار می رفت.
- توسط رایکوف به تیم ملی دعوت شدم. در سن 17 سالگی، باورم نمیشد. در اولین بازی با تیم ملی جوانان در امجدیه مقابل تیم تاج بازی کردم که بسیاری از بزرگان آن زمان حضور داشتند. ما در آن بازی به تساوی سه بر سه رسیدیم. نیمه اول یک گل خوردم و تعویض شدم، مهدی عسگرخانی به جای من میدان آمد، اما آنقدر ترسید که خود را مصدوم نشان داد تا تعویض شود، دوباره من را به میدان فرستادند.
- بهترین بازی من را شاید کسی به یاد نداشته باشد. بازی مقابل زسکا مسکو بود و روزنامه آیندگان تیتر زد "ناصر حجازی در برابر توپخانه ارتش مسکو هرگز تسلیم نشد". این بازی نقطه عطف دروازهبانی من بود. از این بازی به بعد دروازه بان فیکس تیم ملی شدم.
- وقتی مصدوم شدم، رایکوف من را دعوت نکرد و در سن 18 سالگی تصمیم گرفتم پررو شوم. به فدراسیون فوتبال رفتم، در همان طبقه اول بودند؛ به رایکوف گفتم «چرا نیستم؟» او اصرار داشت دروازهبانی که کتفش شکسته دیگر گلر نمیشود، اما اصرار من تاثیر داشت و من انتخاب شدم.
- بالاترین قراردادم را وقتی که به مدت یک سال به شهباز (شاهین فعلی) رفتم بستم که 350 هزار تومان بود. البته یک بار تراکتورسازی به من پیشنهاد داد و برایم یک چک سفید فرستادند که هر مبلغی که خواستم در آن درج کنم اما به تبریز نرفتم.
- سال 1348 به تاج رفتم و تا 1356 در این تیم عضویت داشتم؛ بعد به مدت یک سال و نیم به شهباز رفتم. در یک بازی به عنوان فوروارد مقابل تاج بازی کردم و حتی یک گل نیز به این تیم زدم و شهباز آن بازی را سه بر یک برد. گلی که به تاج زدم اصلا خاطره خوبی برایم نیست.
- یک پیشنهاد از تیم پاری سن ژرمن فرانسه داشتم. زمانی که ما با تیم ملی به فرانسه رفتیم (پیش از جام جهانی 78 آرژانتین) نماینده این باشگاه به اردوی تیم ما آمد و با مهاجرانی در مورد انتقالم صحبت کرد، اما حشمت خان مرا متقاعد کرد که بعد از جام جانی ممکن است با پیشنهادهای بهتری روبهرو شوی.
- اوفارل، با دیسیپلینترین مربی بود که تاکنون به ایران آمده، حتی فراتر از (برانکو) ایوانکوویچ. اوفارل کسی بود که کاپیتان تیم ملی ایرلند یعنی جرج بست را با آن همه شهرت از تیم منچستریونایتد اخراج کرد.
- تیم ملی در دقیقه 93 گل مساوی را زد در حالی که در همان بازی باید 5 گل از عمان دریافت می کردیم (اشاره حجازی به بازی ایران برابر عمان در جام ملت های 2004 است) . خدا خواست و به ما کمک کرد تا بازی مساوی شود که اگر این گونه نمیشد، تیم ایران حذف می شد و از دور رقابتها کنار می رفت. اگر خدا در آن بازی پشتیبان برانکو نبود تیم ما از گروهش بالا نمیآمد و برای ما فاجعه بود. به نظرم برانکو قلب پاکی دارد و مرد خوبی است، خدا هم به او کمک میکند.
- در بازی استقلال تهران و استقلال اهواز، تاپالوویچ از فاصله 40 متری گل خورد. اگر من توی دروازه بودم یک قهوه میخوردم و بعد با یک شیرجه توپ را مهار می کردم.
- (درباره حضور در کلاسهای مربیگری) من تمام درسهای فوتبال را میدانم. ضمناً در دنیای کنونی فوتبال، اکثر بازیکنان بزرگ مثل ریکارد، سونس، کیگان، ماگات و... در دورههای بازیگریشان به دلیل حضور مربیان کارآزموده، این موضوعات را آموختهاند و نیازی به مرور مجدد آن نیست؛ من نیز از این قاعده مستثنی نیستم. فوتبالیست بزرگ میتواند مربی بزرگی هم باشد.
روزی در یک کلاس دو روزه بین المللی زیر نظر ونگلوش بود که به او لقب پرفسور هم داده بودند. قبل از اینکه وارد مسائل تاکتیکی شود، من تمام مسائل را گفتم؛ محمود یاوری و مهدی مناجاتی بغل دستم نشسته بودند، تعجب کرده بودند.
- (پیش از دربی دور رفت لیگ هفتم) به افشين قطبی خير مقدم میگویم كه پس از سال ها به ايران بازگشته و آمده است تا به جوانان ايران خدمت كند. از هواداران استقلال میخواهم به قطبی كاری نداشته باشند. او يك جنتلمن است. اگر تماشاگران به من اعتراض كنند، ايرادی ندارد.
افزودن دیدگاه
دیدگاه کاربران